براي کودک من قصه ات تمام شده
شبش پراز تب وتنهايي و جذام شده
تمام سهم تو از من سکوت خواهد شد
که درمرام جديدم سخن حرام شده
من ازقبيله ي عشاق نيستم سنگم
که سهم شيطنت کودکان خام شده
...
تو را نمي شکنم ،نه، تو خواهر غزلي
و خو ا هران مرا شعر ، التيام شده
کبير کوه غمم را کسي نمي فهمد
که شهر سخت دلش غرق ازدحام شده
کسي که قصه نباشد کسي که کوهکن است
کسي که هست ولي قصه اش تمام شده
که انتهای غزلهای تلخ عرفان هم
نشسته کهنه سکوتی سر از کلام شده!
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط نــاهـــــیــد
آخرین مطالب